روبهی با موبایل وقت چاشت/ با پسر عمه گفتگویی داشت/
خط نمی داد گوشی همراه/ قطع می شد تماس شان گه گاه/
روبهک زین تماس بی حاصل/ خسته شد از خطوط ایرانسل/
گفت این گفتگو که سمبل شد/ همرهم زین به بعد اول شد/
می خرم دائمی با کد هفت/ این چه خطی ست آبرویم رفت!/
زاغکی بر درخت بنشسته/ دیده بر کار روبهک بسته/
گفت «ای پرفریب حیلت ساز»/ از چه غمگین شدی تو ای طناز/
پرت کن گوشی خود این بالا/ تا بگیرم تماسی از اینجا/
تا ببینی چه خوب خط می ده/ کس چو ایرانسلت کجا دیده؟/
روبه انداخت گوشی اش را زود/ زاغ برجست و گوشی اش بربود/
گفت ای پرفریب یادت هست/ حیله ات دیده مرا چون بست؟/
برگرفتی دمی مسیرم را/ بربودی تو آن پنیرم را/
در جهان کرده ای مرا رسوا/ از کلاس دوم تو تا اینجا/
حال این گوشی ات گرفتم من/ تا نگویند بس خرفتم من/
گوشی ات می برم به جای پنیر/ بعد سی سال و اند با تاخیر/
گر بخواهی تو گوشی ات از من/ رو بیاور پنیرم ای کودن...
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
برچسبها: